علی طهماسبی ساکی
مدیر ارشد مالی و مربی حسابداری
اینجا درباره سختیها و خوشیهای مدیریت مالی، مالیات و حسابداری حرف میزنم و تجربیاتم را با شما به اشتراک میگذارم.
اینجا درباره سختیها و خوشیهای مدیریت مالی، مالیات و حسابداری حرف میزنم و تجربیاتم را با شما به اشتراک میگذارم.
کارشناسی حسابداری / دانشگاه پیام نور کرج / ۱۳۹۱
کارشناس ارشد حسابرسی / دانشگاه آزاد تهران مرکزی/ ۱۳۹۹
پایگاه یکم شکاری نیروی هوایی / ۱۳۸۱-۱۳۸۳
شرکت ساختمانی ساب / ۱۳۸۳-۱۳۸۴ / حسابدار
شرکت صنایع فروآلیاژ ایران / ۱۳۸۴- ۱۳۸۸ / حسابدار- رئیس حسابداری
شرکت ذغالسنگ نور / ۱۳۸۸-۱۳۹۰/ مدیر مالی و اداری- مدیرعامل
شرکت تکساز مکانیک / ۱۳۹۰-۱۳۹۱/ مدیر مالی
شرکت پخش هجرت / ۱۳۹۱-۱۳۹۵ / رئیس حسابداری خرید و مدیریت
شرکت پخش فردوس / ۱۳۹۵-۱۳۹۹ / مدیر مالی
شرکت طب پلاستیک نوین / ۱۳۹۹-۱۴۰۱/ معاون مالی و اداری
شرکت ویرا مدرن ایرانیان(زیرمجموعه گروه طب) / ۱۴۰۱/ مدیرعامل
——————————————————————————–
مجموعه “مربی حسابداری” / خرداد ۱۴۰۱ / بنیانگذار
موسسه خدمات مالی ” حساب سنجان آگاه” / دی ماه ۱۴۰۱ / بنیانگذار
عضو انجمن مدیران مالی حرفه ای ایران
عضو انجمن حسابداران خبره ایران
عضو انجمن حسابداری مدیریت ایران
عضو جامعه مشاوران رسمی مالیاتی ایران
پذیرفته شده در آزمون کارشناسان رسمی دادگستری
عضو هیات مدیره و دبیرکل اسبق انجمن مدیران مالی حرفه ای ایران
تدریس در دانشگاه دولتی قم
مدرس رسمی فنی و حرفه ای
عضو کمیته حسابرسی شرکت توزیع سراسری پگاه
انتشار یادداشت در روزنامه های اقتصادی کشور
انتشار ویدیوی آموزشی “سواد مالی” در تلویزیون ملی
مجموعه قوانین مالیاتی
دستیار حقوق و دستمزد
درسنامه قانون تجارت
دوره مدیریت ریسک از موسسه آی ام کیو
دوره مبارزه با پولشویی از موسسه سروش
دوره جامع قوانین بیمه و مالیات از مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران
دوره تجزیه و تحلیل صورتهای مالی از مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران
دوره آشنایی با مفاهیم تعالی سازمانی از جایزه ملی کیفیت غذا و دارو
دوره آشنایی با مدل تعالی منابع انسانی از موسسه سامانه سازان رهجو
دوره سبد مهارتهای فردی از مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران
دوره سیستم جامع مدیریت انطباق از شرکت روژین دارو
من علی ط ساکی، متولد ۱۳۶۱ در خرم آباد هستم و ابتدای دهه هفتاد به همراه خانواده به تهران مهاجرت کردم. در دبیرستان ریاضی خوندم و بعد از اخذ مدرک پیش دانشگاهی یکبار بیشتر کنکور ندادم و چون قبول نشدم سال ۸۱ رفتم خدمت سربازی و ۲۰ ماه در پایگاه یک شکاری نیروی هوایی خدمت کردم. جالب اینجاست که بعد از دو ماه آموزشی و یک ماه نگهبانی ۱۷ ماه خدمتم رو به عنوان مسئول مالی یکی از اقامتگاه های پایگاه انجام دادم.
قبل از خدمت و بعد از قبول نشدن در دانشگاه به پیشنهاد یکی از دوستانم دفترچه فراگیر دانشگاه پیام نور رو پر کردم و چند ماه خدمت که بودم قبولی من اعلام شد اما چون پیام نور منعی نداشت، من خدمتم رو همراه دانشگاه ادامه دادم. من بلافاصله بعد از خدمت مشغول به کار شدم، برای همین اخذ مدرک لیسانس من که غیرحضوری بود خیلی به طول کشید.
اولین تجربه کاری من شرکت ساختمانی ساب بود، ساب یه کنسرسیوم از سه تا شرکت سازه ساز، آلفا راه و بام راه بود که زمان دولت آقای خاتمی پروژه های عظیم حوزه سد و پتروشیمی رو از دولت میگرفت. یه شرکت بسیار منظم، ساختار یافته و با آدم های حسابی. من در پروژه ی آبرسانی چشمه روزیه به سمنان واقع در ارتفاعات شهمیرزاد کار میکردم و اولین حقوقم بسیار برام شیرین بود. ما ۲۶ روز کار میکردم و چند روز مرخصی داشتیم.
همینجا باید از آقای کلیچ که اولین مدیر مالی من در پروژه بودن و نقش مهمی در علاقه من به ماشین حساب داشتن باید تشکر کنم. همینطور پرستیژ و رفتار اقای رضا باقریان که مدیرمالی کل شرکت بود، بسیار من رو به حوزه مدیریت مالی علاقه مند کرد. من یکسال و نیم اونجا بودم، اما به دلیل اینکه شرایط برای ادامه تحصیل برام سخت شده بود، تصمیم گرفتم بیام تهران.
اولین معلم من در حسابداری پدرم بود. ایشون رئیس بازنشسته بانک سپه بود، بعد از مهاجرات به تهران در همین حوزه مالی و اداری کار خودشون رو ادامه دادن و معرف من به شرکت ساب هم ایشون بودن.
دومین شرکتی که از سال ۱۳۸۴ کار کردم شرکت صنایع فروآلیاژ ایران بود. این شرکت یکی از شرکتهای مرحوم حاجی بابا هست و کارخونه شرکت در ازنای لرستان واقع شده. این شرکت حداقل اون موقع بزرگترین شرکت تولید کننده فروآلیاژ توی ایران بود، برای اینکه یک تصوری از حجم شرکت داشته باشید، باید بگم که سال ۸۸ تعداد کارکنان فروآلیاژ حدود ۶۵۰ نفر بود. من به عنوان یه حسابدار معمولی با یک سال و نیم سابقه وارد شرکت شدم و دو ماه فقط بایگانی می کردم.
در مقطعی که من وارد شدم، شرکت تغییرات گسترده ای کرده بود و توی مالی زیاد آدم قدیمی نبود، و من وقتی به خودم اومدم بعد از یکسال جزو قدیمی های شرکت بودم. و هرکی هم که از تازه واردها میرفت، من زودی کارشو یادمیگرفتم و انجام میدادم. من تا سال ۱۳۸۸ اونجا بودم و تا رئیس حسابداری پیش رفتم. اما مدیر مالی بازنشسته شد و مدیر مالی جدید تیم خودش رو آورد و من هم که کلا زیر بار زور نمیرم از اونجا جابجا شدم و اومدم بیرون.
آقای عباسی مدیر مالی من در شرکت فروآلیاژ بود، روش کاری ایشون همیشه برای من الگو بوده و خیلی از عادات رفتاریم، مثل توجه به مرور حسابها یا صبح زود اومدن یا ته توی کاری رو درآوردن از ایشون برداشت شده. من خیلی چیزها در فروآلیاژ یاد گرفتم از جمله اولین باری که صورت مالی تهیه کردم، اولین باری که بودجه نوشتم و از همه مهم تر تجربه کار حسابداری بهای تمام شده(صنعتی) و در نهایت کار با سیستم های یکپارچه مالی بود.
مرحوم حاجی بابا از بزرگترین کارآفرینان معاصر ایرانه و بجز فروآلیاژ مالک و بنیانگذار چند شرکت دیگه از جمله فروسیلیس، شوفاژ کار و رزیتان بودن.
بعد از فروآلیاژ من دو تا کار یکسال و نیمه داشتم. یکی شرکت ذغال سنگ نور که برای اولین بار اونجا مدیرمالی و اداری شدم و بعد از یکسال هم، مدیرعامل (حدود شش ماه) بودم. ذغالسنگ نور یه شرکت کوچک با ۵۰ نفر کارمند بود و کارش فرآوری ذغاسنگ بود و کارخانه اون واقع در چمستان مازندران بود. مرحوم محمد جعفر وطنی مالک شرکت ذغالسنگ بود که بجز این شرکت، چند واحد تولیدی کوچیک دیگه داشت، روحش شاد که خیلی به من اعتماد داشت. یادمه اولین وامی که خودم صفر تا صدشو انجام دادم رو توی این شرکت گرفتم.
دومین کار کوتاه من کار توی شرکت تکساز مکانیک بود که یه شرکت صادراتی تو حوزه سنگ آهن بود. من یه مدت مسئول مالی و یه مدت هم مدیر بازرگانی بودم. تنها نکته این شرکت برای من بحث صادرات و بارگیری سنگ آهن توی کشتی بود که خیلی برام جذاب بود.
من یه کار پاره وقت هم بین سالهای ۸۶ تا ۸۸ تو یه شرکت در حوزه فناوری اطلاعات به نام آریانیک داشتم که بسیار بسیار تجربه مهمی برام بود. چون برای اولین بار صفر تا صد کار یه شرکت رو خودم انجام میدادم و این تجربه بعدا بسیار بسیار برای مفید بود.
سال ۹۱ من به پخش هجرت اومدم. ابتدا به عنوام مسئول مالی و اداری شعبه تهران غرب شرکت مشغول شدم و بعد به ستاد اومدم و شدم رئیس حسابداری خرید و بعدا هم همزمان پست رئیس حسابدرای مدیریت رو بهم دادن. پخش هجرت از شرکتهای تابع تیپیکو هست و در سال ۹۵ حدود ۹۰۰ نفر کارمند داشت.
اونجا افتخار اینو داشتم که زیر نظر آقای رامین تهرانی کار کنم که بی شک یکی از کاریزماتیک ترین مالیچی های ایرانه. ایشون به من یاد داد که اولین چیزی که باید در یک تیم مالی اتفاق بیفته پرستیژ و شخصیت واحد مالیه. همینطور در مدتی هم در خدمت آقای رضا صالح معاون مالی وقت هجرت بودم و از تیزهوشی ایشون هم خیلی چیزها یاد گرفتم.
سال ۹۵ من به عنوان مدیر مالی به شرکت پخش فردوس رفتم. این شرکت حداقل اون موقع بزرگترین شرکت پخش خصوصی دارو بود که متعلق به گروه آقای سعیدی نژاده. تعداد کارکنانش نزدیک به ۸۰۰ نفر بود. در این ۴ سال من زیر نظر آقای کوچک منش کار میکردم و روح بزرگ و منش خاص ایشون در رفتار با کارکنان همیشه برای من الگو بوده.
جناب سعید نژاد هم از کارآفرینان بزرگ معاصر کشوره و بجز پخش فردوس، مالک یا سرمایه گذار اصلی شرکت های دیگه از جمله تهران دارو، تهران شیمی، پخش نخبگان، ویتان فارمد، آفا شیمی و پخش هجرته.
پاییز سال ۹۹ من به عنوان مدیر مالی و اداری به شرکت طب پلاستیک رفتم و بعد از یکسال معاون مالی و اداری گروه شرکتهای این مجموعه شدم. این گروه نزدیک به ۹۰۰ نفر نیروی کار داره، مربوط به آقای سعید ترکمانه. من در چند ماه آخر حضورم در این گروه برای دومین بار مدیرعامل شدم. شرکتی که مدیرعاملش شدم اسمش شرکت ویرامدرن ایرانیان بود و کارش تاسیس و گسترش فروشگاه های زنجیره ای حوزه خانه و آشپزخانه بود.
من دقیقا دو سال در این مجموعه کار کردم و فکر میکنم عصاره تمام تجربیاتم در این مجموعه ظهور کرد. من به سهم خودم اقدامات زیاد و متنوعی رو اینجا انجام دادم و خوشحالم که هم خودم و هم شرکت در این مدت رشد کردیم و کار کردن در این مجموعه درهای زیادی رو به روی من گشود. مطمئن هستم بعدا درباره این مجموعه زیاد خواهید شنید.
همینطور در این مجموعه من افتخار اینو داشتم که با دو تا از بهترین مشاورهای مالی به نام آقایان مهدی مدرسی نیا و دکتر رزاقی کار کنم و از آموزه هاشون درس بگیرم.
من هیچ وقت تیم نداشتم، نه تو تیم کسی بودم و نه اتوبوسی آدم ها را جابجا کردم. همیشه هم سعی کردم با آدم های جدید کار کنم و مفتخر هستم که بیش از ده نفر رو مدیر یا رئیس کردم. من به همکارهام سعی کردم همیشه کمک کنم و البته در مقابل هم به هیچ کسی باج ندادم.
من همیشه سالم کار کردم و خیلی وقتها به همین دلیل مورد بی مهری واقع شدم. خلاصه میگم که کسی برای من فرش قرمز پهن نکرد و زندگی کاری من سراسر چالش بوده.
این خلاصه ای از رزومه کاری علی ط ساکی بود. البته همه بیشتر موفقیتهای افراده که نشون داده میشه. اما من راه سختی رو طی کردم و زخم های زیادی رو متحمل شدم و باید بگم که این زخم ها و دردها بودن که من رو قوی کردن. اگر میخوای حرکت کنی نباید بترسی و باید از نقطه امنت خارج بشی.
در چند سالی که در شبکه های اجتماعی فعالیت دارم، همیشه سعی کردم که هرچی بلد هستم رو به جوان ترها یاد بدم و سعی داشتم برای تازه کارها الهام بخش باشم. ما همه یک روزی میمیریم، و من دوست دارم وقتی مردم، از من به نام کسی یاد بشه که چیزی(حتی اندک) به کسانی یاد داده باشم.
علی ساکی همیشه آرزوی اینو داشته که کسب و کار خودمو راه بندازه و به نوعی کارآفرینی کنه. اما ۱۸ سال کار حرفه ای به قولی کارمندی همیشه مانعی برای انجام این کار بوده. من چند سالی می شد که با این قضیه کلنجار می رفتم، اما میترسیتم که اقدام قاطعی انجام بدم. من همیشه کارمند خوبی بودم، اما اگر من میتونستم برای دیگران کارمند خوبی باشم و ارزش آفرینی کنم، چرا برای خودم انجام ندم؟ من ترجیح میدم حقوق و مزایای کمتری دریافت کنم اما کاری که انجام میدم ماندگار باشه و دوست دارم به جای مال از خودم اثری معنوی در این جهان به جا بذارم.
در نهایت در بهار سال ۱۴۰۱ برند “مربیحسابداری” رو برای نظم بخشیدن به کارهای آموزشی، یعنی آموزش حسابداری و پرورش حسابدار ایجاد کردم و در اواخر پاییز همون سال هم موسسه خدمات مالی حساب سنجان آگاه رو با برند “حسابگاه” ثبت کردم و از کار کارمندی دل کندم. این موسسه قراره در ۸ حوزه خدمات مالی، اداری و حسابداری رو ارائه بده. خیلی طرح، ایده و برنامه دارم و دوست دارم همه اونها رو عملیاتی کنم تا به آرزوی همیشگی خودم برسم.
سال ۱۴۰۲ حتما نقطه عطفی در زندگی حرفه ای من بوده. توی این سال در هر دو بخش آموزش و خدمات مالی کارهای خیلی مهم و بزرگی انجام دادم. علاوه بر دوره های مختلف تخصصی آنلاین در تابستان و پاییز ۱۴۰۲ دور اول و دوم مسترکلاس مدیر ارشد مالی با شرکت بیش از ۷۰ نفر برگزار شد. این اولین دوره حضوری من بود و خوشبختانه با بازخور خوبی که از شرکت کنندگان گرفتم، مطمئن شدم این دوره عملی و تجربه محور به اهداف خودش که آموزش مختصات یه مدیر مالی هست رسیده.
همینطور حسابگاه کم کم جایگاه خودش رو در شرکتها برای ارائه خدمات پیدا کرد و با تمرکز بر مشاوره، ساخت نظام مالی و تکنیک های حسابداری مدیریت، تونست اعتماد کارفرماها رو به دست بیاره.
سال ۱۴۰۳ چند تا اتفاق خیلی خوب برای من افتاد، اول اینکه سه تا کتابی رو که خیلی وقت بود داشتم روشون کار میکردم رو چاپ کردم، دوم اینکه دوره سوم مسترکلاس مدیر ارشد مالی برگزار شد. سوم اینکه من همیشه دنبال راه اندازی یه رویداد فنی و البته رایگان برای ارتباط بیشتر با هم حرفه ای هام بودم، امسال کوچ تاک این فرصت رو بهم داد و در پاییز اولین رویداد کوچ تاک که به حسابداری رمز ارزها می پرداخت برگزار شد.
تنوع کارهای خدمات مالی در حسابگاه، از حسابرسی داخلی گرفته تا تهیه صورتهای مالی و تنظیم اظهارنامه برای کسب و کارها و از مشاوره به مدیران عامل تا کوچینگ مدیران مالی گسترش پیدا کرد. همینطور ایده ساخت نظام مالی که خیلی وقته دارم روش کار میکنم بالاخره جای خودش رو در میان کسب و کارها پیدا کرده و هر روز قوام بهتری پیدا میکنه.