هفت گام تا استخدام حسابدار
۱. دنبال کارم، چیزی هم بلد نیستم! چه کار کنم؟
سرمایهگذارها ضربالمثلی دارند که میگوید، نهار مجانی وجود ندارد! من هم به شما میگویم هیچ چیزی مجانی به دست نمیآید. هیچ کسی قرار نیست به شما یک چیزی یاد بدهد. این پنبه را باید از گوشتان بیاورید بیرون. این حرف اشتباهی است که جوانها مثلا میگویند: من رفتم فلان جا، به من کار یاد ندادند! به من اطلاعات ندادند! واقعیت این است که والدین هم به شما یاد نخواهد داد! بنابراین دنبال این حرفها نباشید، باید دنبال کار، اطلاعات و یادگیری دووید!
مثلا جوانی که 23 سال دارد، جایی به زور استخدام شده، اما یک شبه دنبال این است که جای مدیرعامل امضا کند! شما اول کار باید از بایگانی شروع کنید، باید به قول معروف ۴ تا منگنه بزنید، شما باید ثابت کنید که میتوانید خوب منگنه بزنید. شما باید ثابت کنید که خوب میتوانید کپی بگیرید. شما باید ثابت کنید خوب میتوانید نامهها را تحویل دهید، تا به شما مسئولیتهای بالا بدهند. شما باید برای یادگیری هزینه بپردازید و هزینۀ این یادگیری فقط با تلاش و وقتی که میگذارید پرداخت میشود. بالاتر هم گفتم، چیز مجانیای وجود ندارد.
۲. سابقه کار ندارید! اما شعور و شوق و شعف رو که دارید؟ جوانی شما، سرمایۀ شماست.
خیلی موقعها در مصاحبهها، شما باید آن شور، شوق و شعف را داشته باشید. ببینید شما میروید مصاحبه و همیشه در مصاحبه میگویند سابقهکار میخواهیم؛ اما شما هیچ سابقهکاری ندارید، ولی شما یک چیزی داری که هیچوقت به آن توجه نکردید و آن جوانی شماست، آن شور شماست، انرژی شماست، شوق شماست. علاقۀ شما به کارکردن است. این را باید به کارفرما یا آن شخصی که دارد با شما مصاحبه میکند نشانش بدهید.
این جوانی یک سرمایهای است که شما دارید و اصلاً استفاده نمیکنید و همیشه هم میگویند سابقه کار من ندارید. به یاد دارم چند سال پیش، شخصی برای مصاحبه پیش من آمد، مصاحبه که تمام شد گفت من قهرمان دوو م هستم. اگر میخواهید، الان کتانی آوردم، برایتان بدوم! ببینید خیلی جالب است، یعنی خیلی به من انرژی مثبتی موقع مصاحبه داد. آن شخص تجربه نداشت؛ ولی خیلی دوندۀ خوبی بود؛ یعنی تجربه نداشت، اما شور و شوق و جوانی، سرمایهاش بود.
3. برای چه آگهیهایی رزومه بفرستیم؟!
خیلی وقتها در مورد آگهیهای استخدام از من سوال میشود. و سوال هم معمولا همین است که برای چه آگهیهایی رزومه بفرستیم؟ شما باید به مشخصاتی که نزدیک مشخصات شما هست، رزومه بفرستید؛ مثلاً یک جا آگهی زده: حسابدار آقا میخواهم با ۳ سال سابقه. شما سابقه ندارید، اما برایش ارسال کنید. شاید به آن ۳ سال زیاد توجه نکرد، و ترجیح داد به شما زنگ بزند. اگر آگهی دنبال حسابدار آقا بود و شما خانم هستید، باز هم ارسال کنید. اینهایی که میزنند آقا یا خانم، آیۀ قرآن نیست. ترجیحشان این است آقا باشد یا ترجیحشان این است که خانم باشد. بعضی وقتها میبینی اینقدر اوضاع کساد است یا کسی رزومه ارسال نمیکند، اولویت را بر رزومههای ارسالی میگذارند. یعنی مثلاً یک مدیرمالی خانم، میخواهد بهخاطر ترکیب جنسیتی، میخوخانم استخدام کند؛ ولی ممکن است یک آقایی هم ببیند و فکر کند که میشود با او کار کرد. بنابراین به مشخصات مشابه خیلی دقت کنید و زیاد نترسید. بالاخره دنبالتان که نمیکنند. این ریسک را انجام بدهید و نترسید؛ یعنی مطمئن باشید از آن شرکت به شما زنگ نمیزنند بگویند: ما که خانم میخواستیم چرا آقا فرستادی!؟
۴. حسابداری مشاغل و ارائۀ خدمات مالی و مالیاتی
ما یک بخش عظیمی نیروی کار داریم، که اینها در شهرستانها هستند، بعضاً در شهرستانهای کوچک و یا بعضاً در شهرستانهای بزرگی که صنعتی نیستند و دغدغهشان این است که نمیتوانند کار حسابداری پیدا کنند. پیشنهاد من به این دوستان این است که از شرکتها صرف نظر کنید. بروید داخل بازار، داخل پاساژها و یک راسته را بگیرید ببینید اصلاً کار حسابداریشان را چه کسی انجام میدهد، مطمئن باشید بالاخره یک نفر به اینها خدمات حسابداری و مالیاتی میدهد.
بُنکدارها، آهنفروشها، پارچهفروشها و به طور کلی کسبه به خدمات حسابداری نیاز دارند ، آن بخش هم حسابداری است. یعنی ما نباید حسابداری با میز و اداره اشتباه بگیریم. شما وقتی که خدمات حسابداری به یک نفر ارائه میکنید؛ حتی ممکن است دکّۀ روزنامهفروشی باشد، دارید کار حسابداری میکنید.
۵. بر ترس خود غلبه کن
خیلی پیامهای زیادی دریافت میکنم در رابطه با واژۀ ترس؛ مثلاً میگویند ما میترسیم فلان کار را انجام بدهیم، میترسیم برویم مصاحبه، میترسیم از مدیرمان بخواهیم فلان مسئولیت را به ما بدهد، میترسیم برویم فلان آزمون شرکت بکنیم!
ببینید من بهصورت کلی به شما بگویم، مثلاً از مصاحبه میترسید، از چه چیز مصاحبه میترسید؟ از این میترسید که بگویید هیچچیز حالیتان نیست؟! خب هیچچیز حالیمان نیست. از این میترسید که قبولتان نکنند؟ خب قبولت نکنند. ارث بابای کسی را که نخوردید، دزدی که نکردید! بر ترس خودتان غلبه کنید، و بدانید که همین رفتن به مصاحبه، بعضی وقتها جزئی از ارزشمندترین تجربهها میشود ؛ یعنی شما باید پیوسته مصاحبه بروید و مطمئن باشید خیلی نکات را از مصاحبه یاد خواهید گرفت. با توکل به خدا مصاحبه بکنید. و آگاه باشید که خداوند حامی حسابداران پردل و جرأت است.
۶. مرگ نزدیک است و هنوز حسابداری میخوانید!
چند بار گفتم، دیگر کتابخواندن بس است، درسخواندن بس است، فیلمدیدن بس است، بانک اطلاعاتی درستکردن بس است، این جزوه را هم بده بخوانم، بس است!
در خانهتان را باز کنید، بروید یک روزنامه همشهری بخرید، آگهیها را بخوانید و ببینید دنیا دست کیست؟ شاید رفتید مصاحبه، شخص مصاحبهکننده از تیپ شما خوشش آمد. یادتان باشد در استخدام، همهچیز حسابداری نیست. خط خوب هم جزو حسابداری است. آراستهبودن هم جزو حسابداری است. مؤدببودن هم جزو حسابداری است. ورود و خروج منظم داشتن جزو حسابداری است. در محل کار که قرار نیست هر روز از شما امتحان بگیرند. بنابراین لازم نیست پیوسته بخوانید، تا کی بخوانید؟ بالاخره پیوسته میخواهید یاد بگیرید چه کارش بکنید؟ مرگ نزدیک است.
۷. بجنگید و خسته نشوید!
مسئلۀ اصلی در استخدام، این است که شما نباید خسته بشوید. حداقل ۱۰۰ تا رزومه باید بفرستید. شما بجنگید، برنامه داشته باشید، روزنامه یا سایتی که فکر میکنید آگهی دارد را دنبال کنید و برای رزومههای ارسالی، فایل درست کنید. آن رزومههایی که میفرستید را پیگیری کنید. شما باید روزمهی خیلی تمیزی داشته باشید. واقعاً بعضی وقتها میبینید شما هیچ تجربهای ندارید، ولی یک جایی میروید فامیلیتان، فامیلی مشابهی است. آن شخص بهخاطر فقط مشابهت فامیلی یا همشهریگری شما را استخدام میکند. اینقدر از این اتفاقات میافتد که حدومرز ندارد. یا اصولاً ممکن است شما را ببینید و از جوانی شما خوششان بیاید، از شور شما، از نشاط شما، از انرژی شما خوششان بیاید.
زیباتر از جهان امید ای دوست در عالم وجود جهانی نیست
هر عرصه را بهار و خزانی است درعرصۀ امید خزانی نیست
سلاماقای طساکی واقعا عالی بود یاد دوسال پیش خودم افتادم وقتی میترسیدم برم مصاحبه تا اینکه دل زدم به دریا و رفتم .انتظار داشتم جواب منفی بشنوم و اتفاقا هم شنیدم اما خیلی جالب بود هر بار که جواب منفی میشنیدم میرفتم جواب اون سوال هایی که باعث رد شدن من تو مصاحبه شد میخوندم و هر بار انگیزم بیشتر میشد واسه رفتن به مصاحبه . حتی طوری شد که بخودم میگفتم میرم مصاحبه تا یه سوال جدید ازم بپرسن که بلد نباشم و یادبگیرم .بعد از ده بار مصاحبه بالاخره منو پذیرفتن .جالبیش اینجا بود من اصلا سابقه نداشتم فقط لیسانس حسابداری داشتم اما انقد تو مصاحبه قوی شده بودم که کارفرمام فکر میکرد من دوسال سابقه دارم از بس اطلاعاتم خوبه . خداروشکر هر روز پیشرفت کردم وهنوز اول راهم.به همه بچه هایی که تازه مدرک گرفتن و میترسن میگم نترسید دل بزنید به دریا واسه بردن برید اما اگه باختید دفه ی دوم با انگیزه بیشتر برید که عاقبت جوینده یابنده اس . آقای طساکی واقعا از شما ممنونم که چراغ راه هدایت حسابدارا هستید خدا بهتون خیر بده . موفق باشید.ارادتمند شما طاهرزاده هستم
سلام درود بر شما درستش همینه
خوبه ولی من ۷ ماهه حدودا ۴۰۰ رزمه فرستادم
کارآموزی
بدون حقوق
بایگانی
اما نشده
سلام اول اینکه بازم ادامه بده، دوم اینکه ممکنه اشکار در رزومه باشه و سوم اینکه باید حضوری هم بری
سلام
مربی میشه درباره کسی که رزومه نداره یا کسی که میخواد رزومه تهیه کنه چه چیزایی رو باید اولویت بده
سلام حتما در آینده مطلب میذارم
سلام آقای ساکی بسیار جالب و جذاب بود واقعا از دیدارتون هم خشنود شدم . امروز پیش خودتون مصاحبه بودم واقعا چیزهای زیادی ازتون یاد گرفتم .
سلام آقای ساکی بسیار جالب و جذاب بود واقعا از دیدارتون هم خشنود شدم . امروز پیش خودتون مصاحبه بودم واقعا چیزهای زیادی ازتون یاد گرفتم .
سلام و ممنون از شما